سـارا اَنــار دارد!

سـارایِ کوچک دبستانی!

عشق پنهان

شاید به تو حسی دارم و بی رحمانه در حال انکار آنم

شاید علاقه ای به من داری و هزار و یک اما و اگر در ذهنت می چرخد

شاید هیچ کدام از ما این حس غریب اما آشنا را جدی نگیریم

یا شاید در حال حاضر همین احساسات، بازی و واکنش هورمون هاست

اما اگر روزی رسید و دستانت در دستانم بود، اگر روزی نوشته هایم را میخواندی، اگر روزی فرا میرسید که کنارم قدم برمیداشتی دوست دارم برایت تعریف کنم:

"امروز بعد دیدنِ دوباره ات پس از روزهایی که برای من بمثل سالها گذشت، دوباره دل ام برایت تپید..."

احساس میکردم چون از دیده رفتی، از دل هم رفته ای اما... بعد ساعتها که هنوز به دیدار دوباره مان فکر میکردم و رفتارها و حرکاتمان را حلاجی میکردم، با پوزخند به خود گفتم: " از دل برود هر آنکه از دیده رود سارا خانم نه؟" و جواب راسخم به خودم این بود: " از دل نرفت هر آنکه از دیده برفت..."

 

۹۸.۱۲.۱۴ 

نوشته ها بازی با کلمات است!
نوشته هایم را جدی نگیرید!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان