سـارا اَنــار دارد!

سـارایِ کوچک دبستانی!

شروع این دفتر

نوشتن چون خون در رگ هایم می جوشد اما من چون نگهبانی بی رحم با پتکی به دست، سرکوبش می کنم.

تلاشم اما برای ننوشتن بیهوده است و عاجز. نوشتن برای من چون خورشید است برای درخت، چون باران برای گیاه نحیف باغچه، چون کتاب است برای ذهن.

مینویسم این بار به امید شفای نوشتن... به امید رهایی...

نوشته ها بازی با کلمات است!
نوشته هایم را جدی نگیرید!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان