سـارا اَنــار دارد!

سـارایِ کوچک دبستانی!

قال رضا سینتکس (ع): we are team :)

کار حضوری دوست داشتم و دور کاری نصیبم شد، چند قدم پیاده رفتن تا رسیدن دم شرکت میخواستم و نشستن پشت میز تو خونه صبح تا شب نصیبم شد، سر صبحی دیدن همکارا و با یه خنده گنده سلام گفتن بهشون رو دلم میخواست و حالا شنیدن صداشون از هدست بهم رسیده، صبح تا شب کنارشون کار کردن و گفتن و خندیدن و ایده های باحال دلم میخواست و حالا انتظار برای گرفتن تسک نصیبم شده

من آدم برون گراییم، پر حرف و رک و راست، از ارتباط و حرف زدن با آدمها مخصوصا وقتی همکارم باشن و درمورد کار باشه عجیب لذت میبرم و حالم خوب میشه. برای همین همیشه چنین کاری رو خواستم و چنین کاری نصیبم شده. دلم میخواست اگه به برنامه نویسیم مشغول میشم اینطوری باشه ولی نشد...

اما عوضش یسری همکار دارم که هر چند کنار هم نیستیم ولی همه همدلیم تو راهی که قدم گذاشتیم، هر چند هنوز فرصت از نزدیک دیدنشون نصیبم نشده اما فکر دیدارشون هر بار دلم رو گرم کرده، که هر بار شنیدن صدای خستشون سرحالم کرده بخاطر تلاشی که دارن میکنن برای پیشرفت و سربلند کردن تیم، که هر چند هر روز نمیبینمشون و از اون سلام های با نیشِ بازم نتونستم نثارشون کنم اما تو هر تماسی سعی کردن این لبخنده رو هر طوری شده باهاشون به اشتراک بذارم، که هر چند نتونستم چند قدمی رو تا شرکت پیاده برم اما ساعتها نشستم پشت سیستم و تلاشم رو کردم که راضی نگهشون دارم و کمک کوچیکی به تیم کرده باشم، که هر چند فرصت کنار هم نشستن و همفکری نداشتیم اما هر بار از ایده های جذابشون منم سر ذوق اومدم واسه کارای بهتر

الان شاید یسری از مسائل مطابق میل من نیست (هیچوقتم قرار نبوده که باشه)، اما مطمئنم این تیم و این آدمها دقیقا همونایین که من میخوام، همونایی که به وقت گرفتاریم با تموم کارایی که تلمبار شده سرشون تنهام نمیذارن، آدمایی که به وقت ناخوشیم جویای حالم هستن و دنبال بهونه برای خوب کردنم، آدمایی که کارشون بذار بمونه و حالا همینم خوبه نیست بلکه بهترینو میخوان و بهترین رو انجام میدن، دلم صاف و حالم خوبه کنارشون :)

 

۹۹.۸.۱

آوارِ صلح

طوفان سنگ
اصلاح جنگ
بمباران مرگ
بنگ بنگ

یک آن!

و یک روز
دیگر
هیچ چیز
مانند سابق
نخواهد شد

 

+ به شدت احساس بی احساسی میکنم یجوری که دیگه واقعا انگار هیچی مهم نیست
دوست دارم این حالمو

 

+ 1399.06.21-4:20

 

یه مشت آشغال

 از نوشتن دور شدم، از هر چیزی که دوستش داشتم و جلا دهنده روحم بود. افتادم لابه لای یه مشت فایل و چند تا خط رنگی با پس زمینه مشکی که گویا بهشون کد میگیم و همین کدها یسری برنامه رو میسازن. این روزها کم کم پیشرفتم رو احساس میکنم اما... ته دلم... خالیه انگار... دلم میخواد یه بچه گربه یا توله سگ رو با چشای مشکی مظلوم محکم بغل کنم و زار بزنم فقط...

راستی.‌. من عاشق چشمای مشکی ام... چشای سیاهِ سیاه... از اون قهوه ای پررنگا که اسم خودشونو میذارن چشم سیا نه ها... فقط سیاهِ سیاه... سیاه به رنگ ذغال... به رنگ شهری که تو شب برقش رفته و کمترین نوری برای تابیدن وجود نداره...

پاییز اومد باز... از افسردگیش میترسم و از حال بد و اخلاق سگی که معلوم نیست قراره چه گندی به روابط کاریم بزنه...

دوست دارم بنویسم اما... خفه خون گرفتم؟!

 

انتخاب های گذشته

تنهایی های الان ما
انتخاب های گذشته ما هستند
برای نیازردن دیگران

بالاخره :)

یه زمانی عظمت پروژه رو می دیدم و غبطه می خوردم به حال دولوپراش

الان خودم دارم رو همون پروژه کار میکنم :)

 

+ هر چیز اضافی دیگری بار معنایی این حس زیبا را به گند خواهد کشید :)

بخوری پاته، نخوری پاته!

چقدر خوب
که زن ها هستند
که لباس پوشیدنشون
نگاهشون
حرف زدنشون
خندیدنشون
رفتارشون
عصبی شدنشون
ناراحت شدنشون
جواب دادنشون
دفاع از حقوقشون
کار کردنشون
مستقل شدنشون
تحصیل کردنشون
دوست داشتنشون
پریود شدنشون
نیاز به رابطه جنسیشون
زایمانشون
شیردهیشون
آبروی شما رو زیر سوال ببره
وگرنه آبروتون بیکار میموند!
بدتر که شما بیکار میموندید!

به اسم بزرگتر بودن و به نام مصلحت، چه گندها که به زندگی ما نزدید!

من دائم به این فکر میکنم که چرا کمتر کسی اینکه میگیم خانم حجابشو رعایت کنه که آقایون تو گناه نیفتن رو توهین به آقایون نمیدونه
بعد تو میگی لباس آستین کوتاه پوشیدنت توهین به آقایونه!
طرز تفکر در این حد متفاوت و دور!
اما من هیچ وقت به زور شالِ رویِ سرت رو از سرت برنداشتم
پس تو هم سعی نکن منو به طرز تفکر خودت قانع کنی!
هر چقدر رفتارتون به این سمت و سو نزدیک تر باشه، من تشنه ترم برای گرفتن حقم! هیچوقت اجازه نمیدم کسی به اسم بزرگتر بودن شیوه زندگی برای من انتخاب کنه!

نمالید لطفا!

زیر کفش خاکی رو مالیدن به سر و کله حیوونا، ناز کردن نیست!
اگه فکر میکنید کثیفن، همونطور که بهشون دست نمیزنید، کفشای کثیفتونم نمالید!

موفقیت

موفقیت همون تعریفیه خودت ازش داری معیارها متفاوتن ولی معیار خودت برای خودت حکم اصلی موفقیته. شاید تلاش کردن و تو راه هدف قرار گرفتن خودش هم یه نوع موفقیه

نوشته ها بازی با کلمات است!
نوشته هایم را جدی نگیرید!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان